ما تسلیـت گفتــیم مرگ ناگــهانی را
یعنی خدا رحمت کند این زندگانی را
یکبار دیگر بغض در بغضم گره خورده ست
باید که از سر گیرم امشب شروه خوانی را
حتا به چشمان خودم امشب ظنینم من
بر من ببخش ای نازنین این بد گمانی را
حتا اگر بی نان و گل، حتا اگر بی عشق
طی می کنم با لحظه هایت این جوانی را
بین من و دل باز هم سوء تفاهم شد
تقصیر عشق است، او بهم زد همزبانی را
بگذار بعد از این بگویم: دوستت دارم
قسمت کنم با هر دو چشمت مهربانی را