4 décembre 2007

مرگ ناگهانی

ما تسلیـت گفتــیم مرگ ناگــهانی را
یعنی خدا رحمت کند این زندگانی را

یکبار دیگر بغض در بغضم گره خورده ست
باید که از سر گیرم امشب شروه خوانی را

حتا به چشمان خودم امشب ظنینم من
بر من ببخش ای نازنین این بد گمانی را

حتا اگر بی نان و گل، حتا اگر بی عشق
طی می کنم با لحظه هایت این جوانی را

بین من و دل باز هم سوء تفاهم شد
تقصیر عشق است، او بهم زد همزبانی را

بگذار بعد از این بگویم: دوستت دارم
قسمت کنم با هر دو چشمت مهربانی را