25 décembre 2023

شرح بیتی از حافظ 11


شرح بیتی از حافظ

محسن فارسانی
* * *

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
(وین راز سر به مهر به عالم سمر شود. (حافظ

با بررسی اشعار شاعران کهن به درستی در می یابیم که کار اشک غمازی و پرده دری بوده است. حافظ در بیتی دیگر به همین نکته اشاره کرده و اشک را غماز و پرده در، آورده است

چه گویمت که ز سوز درون چه می‌بینم
.(زاشک پرس حکایت که من نیم غماز (حافظ

یا
اشک غماز من ار سرخ برآید چه عجب
.(خجل از کرده ٔ خود پرده دری نیست که نیست. (حافظ

راز من ترسم که در صحرا نهد
.(اشک من چون روی در صحرا کند. (سعدی

  عین عبارت «اشک غماز» بعدها توسط شاعران دیگری همچون جامی، اهلی شیرازی و آشفته شیرازی بکار گرفته شد. اما نمونه های دیگری را می توان در شعر کهن فارسی یافت که بیانگر غمازی اشک اند

موج اشکم بی سخن اظهار مطلب می کند
.(جنبش ریگ روان بانگ درا باشد مرا. (ملاقاسم مشهدی

سرشکم آمد و عیبم بگفت رو در روی
.(شکایت از که کنم خانگی ست غمّازم. (حافظ

.یعنی اگر اشک من غماز نبود راز پنهان من آشکار نمی‌شد

ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک
.(که بر دو دیده ما حکم او روان بودی (حافظ

.اما پرده همچنین می تواند پرده چشم نیز باشد. اشک هنگامی که از پرده چشم بیرون می آید، خود باعث غمازی است

جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
.(که در نقاب زجاجي و پرده عنبي است. (حافظ

اما راز سر به مهر به معنی چیست؟

در ابتدا باید گفت سر به مهر، یعنی سر بسته و فاش نشده. رازی که پنهان است. اما این راز چیست؟
برای پی بردن به جواب این پرسش از یکی دیگر از ابیات خود حافظ کمک می گیریم

گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق
(غماز بود اشک و عیان کرد راز من (حافظ

بنابراین راز پنهان و سربسته همان «عشق» است

ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز
(وگر نه عاشق و معشوق رازدارانند (حافظ

جاری شدن اشک، حکایت از غم درون دارد. مانند دودی که نشانه و دلیلی بر آتش است. اما راز سر به مهر، تجسمی زیبا از یک قطره اشک نیز می تواند باشد. اشک انگار یک گوی بسته و گردوار است که هیچ دری به بیرون ندارد. این راز سر بسته و نهان، که در غم مستور و به شکل قطره ای سربسته جلوه می کند، به طور یقین عشق است. قطره اشک هنگامی که از پرده چشم بیرون می رود، رازغم عشق را به عالم آشکار می کند. ـ
همان گونه که خنده بر لب، از شادی دل حکایت دارد، اشک چشم نیز، غم دل را باز گو می کند. پرده در، در اینجا به فاش کننده راز و مخالف «پرده دار و پرده پوش» آمده است. در بیت حافظ، اشک همان دهان دوخته ای است که مولانا از آن سخن گفته است. ـ

هرکه را اسرار حق آموختند
.(مهر کردند و دهانش دوختند. (مولانا

.در بیت مورد نظر، عالم در واقع به معنی مردم عالم است
اما با نگاهی ژرف تر به این بیت، واژه «اشک» می تواند خود به عنوان «راز» باشد. شاملو نیز از قضا شعری دارد که با همین مطلب شروع می شود

اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
.(اشک آن شب ، لبخند عشقم بود ... (شاملو

: و نگارنده در شعر کوتاهی گفته است

نمی گریم
! آبرویم می رود

در اینجا آبرو ایهام دارد، هم آب ِ روی است که به جای اشک آورده شده و
هم آبرو، اما در معنای دوم است که می تواند غماز باشد .ـ

و از قضا خود حافظ در بیتی به همین مسئله اشاره دارد

نم چشم آبروی من ببُرد از بس که می‌گریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم

در مورد غمازی اشک و ارتباط بین اشک و آبرو، از یکی از غزل های
وحشی بافقی بیت زیبایی به عنوان شاهد می آوریم

اشک هر دم پیش مردم آبرویم می‌برد
چون توان گفتن که طفلی با من اینها می‌کند

و سر انجام یک بیت هم از شهریار شاعر همعصرمان می آوریم که اتفاقاً عنوان غزل
اشک پردگی نام دارد

چو آبروی تو بود اشک من نریختمش
چو غنچه پردگی از پاس آبروست هنوز

از طرف دیگر به نظر من، راز سر بسته می تواند، عشق باشد، چنانچه سعدی
در دیوان غزلیات چنین می سراید

پرده بر خود نمی‌توان پوشید
.(ای برادر که عشق پرده در است. (سعدی، غزلیات

برای درک بهتر معنای راز سر به مهر بیت دیگری از خود حافظ به عنوان شاهد می آوریم

اشک حرم نشین نهانخانه ٔ مرا
.(ازآنسوی هفت پرده به بازار می کشی .(حافظ

در این بیت هفت پرده به معنی، هفت پرده چشم است. (برهان قاطع). اتفاقاً در این بیت، چه تناسب زیبایی بین پرده و حرم ایجاد شده است. بدیهی است هنگامی که اشک از حرَم، محل اَمن مَحرم، به بازار یعنی محل حضور عوام می آید، فاش می شود

سخن سربه مهر دوست به دوست
.(حیف باشد به ترجمان گفتن .(سعدی

انگلیسی زبانها از همین الگو گرفته اند و در ضرب المثلی می گویند که در باران می گریم تا اشکم را کسی نبیند
سعدی پرده داری و پرده دری را در بیتی اینچنین آورده است

تو بینا و ما خائف از یکدگر
.(که تو پرده پوشی و ما پرده در. (سعدی

سمر شدن نیز به معنای معروف شدن، فاش شدن و داستان شدن است. ـ

برنه بکفم که کار عالم سمر است
.(بشتاب که عمرت ای پسر درگذر است .(خیام

ای عالم جود و گرد عالم
.(جود تو سمر سخای تو فاش .(سوزنی

تو کین روی داری بحسن قمر
.(چرا در جهانی بزشتی سمر. (سعدی

و مجازاً به معنی سخن، روایت نیز هست

از عجایب روزگار سمرها شنیده بود. (سندبادنامه ص148)ـ

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
.(وین راز سر به مهر به عالم سمر شود. (حافظ

در این بیت، قافیه درونی بین کلمات ترسم، غم و عالم به خوبی محسوس است. همچنین تکرار حرف «ر» در کلمات تر، در، پرده در، سر به مهر و سمر، موسیقی یکدستی را ایجاد کرده است ـ

 

29 septembre 2023

شرح بیتی از حافظ 10

 شرح بیتی از حافظ

 محسن فارسانی
***
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد (حافظ)

:این بیت، ما را به یاد بیت دیگری از حافظ می اندازد
اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
در هر دو بیت، «اشک رنگ شفق یافتن» و «اشک به رنگ عقیق شدن» به معنی سرخ شدن رنگ اشک است. یعنی یک بار از شدت گریه، اشک به سرخی شفق می گراید، یک بار به سرخی عقیق
:ایهام در واژه شفق
در کلمه شفق ایهامی زیبا نهفته است. از یک طرف شفق به معنی «سرخی شام و بامداد» و از طرف دیگر مصدر عربی است به معنی «مهربان شدن» و با واژه شفقت در مصرع دوم مرتبط است

:جناس
اما از تردستی های حافظ این است، که با آوردن چند آرایه ی ادبی در یک بیت، مانند ایهام و جناس خواننده را غافلگیر می کند. در این بیت، بین «شفق» و «شفقت» جناس ناقص افزایشی زیبایی به چشم می خورد. اما هنر حافظ اين است كه صنایع را به گونه ای بکار می برد كه خواننده احساس تكلف و تصنع نمی كند. این جناس بین شفق و شفقت، از ابتکارات حافظ نیست. چرا که مثالها و شواهدی داریم که نشان می دهد شاعران پیش از حافظ «شفق» و «شفقت» را در یک بیت با هم بکار برده اند. مثلا خاقانی در قرن ششم، یعنی دو قرن پیش از حافظ همین «شفق» و «شفقت» را اینگونه بکار گرفته است
ور چشم فلک به شفقت استی
زو خون شفق چکیده بودی (خاقانی)
و نظامی باز از شاعران قردن ششم، بیتی چنین دارد
صبح چو در گریه من بنگریست
بر شفق از شفقت من خون گریست (نظامی)
شفقَت یا شفقّت، کدامیک درست است؟
شفقت (شَ فَ قَ) بر وزن حرکت، بدون تشدید قاف و از مصدر اشفاق است. گاهی این واژه را با تشدید قاف (به شکل شفقّت، بر وزن محبّت) می نویسند که غلط است. شکل صحیحِ آن با فتحه فا، بدون تشدید قاف و بر وزن حرکت است. شفقت از اصطلاحات تصوف و به معنی مهر ورزیدن است. از دیدگاه متصوفان شفقت (مهر)، با دوست داشتن (محبت) فرق دارد
:قافیه درونی 
از دیگر زیبایی های بیت وجود قافیه درونی «یار» است که با قافیه اصلی «کار» قابل درک است. بطوری که اگر به جای واژه «یار»، «دوست» را جایگزین کنیم موسیقی درونی آن از بین می رود. برای روشن شدن اهمیت قافیه درونی ما این جانشینی ساده را انجام می دهیم، و به جای «یار»، «دوست» می آوریم تا نقش قافیه درونی بیت آشکارتر شود
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری دوست
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد
اینجاست که «فرم» مکمل «محتوا» است. بخصوص قافیه، وزن و موسیقی درونی کمک می کند که ما ابیات را راحت تر به حافظه بسپاریم. بنابراین شعر علاوه بر معنا و پیامی که برای مخاطب دارد، موسیقی نیز دارد، که آن را از شعار و موعظه جدا می سازد
:ایهام در واژه مهر
به گمان من حافظ در این بیت، «شفق» و «بی مهری» را با حساب و کتاب دقیقی آورده است. یعنی اگر معنی دیگر «مهر» را در حالت ایهام (خورشید) بگیریم، با «شفق» بسیار متناسب است. بنابراین می توان گفت كه سرخي شفق ناشي از بي مهری (غروبِ مهر «خورشيد» يا غروبِ مهربانی) است و از طرفي بين غروب خورشيد و طالعِ شاعر نوعي مقارنه و در عين حال تضاد وجود دارد. زیرا علی رغم تضاد لفظی بین طلوع و غروب، طالع شاعر، مقارن طلوع بدبختی اوست که با غروب خورشید و مهر معشوق مناسبت و هماهنگی کامل دارد
:ایهام در واژه طالع
اما یک «نکته باریکتر ز مو» در این بیت این است که «طالع» علاوه بر معنی «بخت» و «اقبال» به معنی «طلوع کننده، برآینده» نیز می باشد. مقابل غارب «غروب کننده». مثلاً سعدی بیتی دارد که طالع را به معنی «طلوع کننده» آورده نه بخت و اقبال
که من بحسن تو ماهی ندیده ام طالع
که من بقد تو سروی ندیده ام مایل (سعدی)
***

.هرگونه برداشت و نقل قول از مطالب فوق، با ذکر منبع بلامانع است