تقویم گیج و آینه بیمار روی میز
من خسته ام از این همه تکرار روی میز
یک ساعتِ غبار گرفته، عبوس و سرد
دلشوره های کوچه و بازار روی میز
یک مشت شعر، چند غم و چند جمله اشک
دلشوره های کوچه و بازار روی
میز
غم چون غبار در همه جا لانه کرده است
بر سقف، در هوا، روی دیوار روی میز
با یک مداد ساده، سه تا حرف می کشم
با ـ عین و شین و قاف ـ و غم یار روی میز
بعداً مداد شمعی از راه می رسد
پروانه ای و کاغذ آ ـ چار روی میز
شکلی ز گیسوان پر از موج موج یار
در دود حلقه حلقه ی سیگار روی میز
دریا و موج شاهد لبریزی منند
از شور و از ترانه ی بسیار روی میز
یک دسته از گل کلماتم سیاه و سرخ
یک دسته مثل سرو و سپیدار روی میز
هفتاد و هفت مرتبه عاشق شدم ولی
دارم هزار زخم ز هر بار، روی میز
□
در راه سربراه، من و کفشهای من
در بین راهم و کت و شلوار روی میز
! جامی دگر ؟ بله بله، بی میل نیستم
! جامی که افکند من هشیار روی میز
جایی برای ماه نمانده است، پس برو
! خورشید را بیاور و بگذار روی میز
چیزی نمانده است به پایان رفتنم
اسبم کنار جاده و افسار روی میز
در نقطه چین ... که جای «تو» خالی ست در غزل
یعنی به جای گل سبدی خار روی میز
یک غم، ـ غم بزرگ ـ نشسته کنار من
یک دل، از آرزوی تو سرشار روی میز
از گفتن و نوشتن حالی نمانده است
بر لب هزار نغمه و خودکار روی میز