12 avril 2009

شرح بیتی از حافظ ٥

شرح بیتی از حافظ
محسن فارسانی
***
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
.(دیو چو بیرون رود فرشته در آید. (حافظ
 
برای رسیدن به معنای حقیقی این بیت به بررسی معنای دقیق چند واژه کلیدی آن می پردازیم. خوت دل، همان خانه ی خلوت ِ دل است. در انجمن آرای عباسی از «خانه دل» با عنوان «کعبه معظمه» نام برده و آن حرم یار می باشد، پس در حرم جایی برای حضور یا همنشینی با بیگانه وجود ندارد. اغیار در این بیت دقیقاً به معنی نامحرم است. حافظ گاه خلوت، حجاب و نقاب را به همراه اغیار می آورد. یار چشم و دل بینایی دارد، در حالی که اغیار چشم بصیرت ندارد. با نگاهی به ابیات دیگر در می یابیم که گاهی حافظ یار و اغیار را دو کلمه مقابل هم آورده است. مثلاً این بیت
کلک تو خوش نویسد در شان یار و اغیار
.(تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی. (حافظ
: یا این بیت
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
.(غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم. (حافظ
یا این بیت از سعدی
بیک نفس که برآمیخت یار با اغیار
.(بسی نماند که غیرت وجود من بکشد. (سعدی
یا دهخدا در امثال همین دو کلمه را با هم آورده است
«خلوت از اغیار باشد نی ز یار»
در اینجا منظور حافظ از اغیار، نامحرم است. حافظ خلوت را تنها با معشوق و بدون حضور اغیار می خواهد. معشوق می تواند همان حق باشد که معشوق ازلی است. برای همشینی با یار مجلسی عاری از حضور نامحرم یا اغیار لازم است. حتی برای صحبت، عدم حضور نامحرم ضروری ترین شرط است ـ
: با سیری در تاریخ بیهقی نیز همین نکته را در می یابیم
.مجلس خالی از بیگانه برای مشورت در سخن گویم و توقفی در زخم ایشان
(تاریخ بیهقی)
خلوت در تاریخ بیهقی به معنی جلسه محرمانه و خصوصی است. همان که امروز ما می گوییم : «فلانی و بعمانی با هم خلوت کرده اند». یعنی بدون حضور اغیار مصاحبت دارند ـ
.چون معمای مسعدی پرسید دیگر روز با من خالی داشت و این خلوت دیری بکشید
(تاریخ بیهقی)
.در کلیله و دمنه نیز همین معنا را دارد : دمنه بفرصت خلوتی طلبید
(کلیله و دمنه)
(جایی که شخص در آنجا به تنها نشیند. (از ناظم الاطباء
(جایی که جز محارم شخص دیگری در آنجا نباشد. (ناظم الاطباء
(جایی که جز خویشان و نزدیکان که نامحرم دیگرانند کس دیگر بدانجا نیست. (دهخدا
با این همه خلوتگاه دل جایی برای حضور یار است، و نامحرمان را بدان راهی نیست. دهخدا آورده است : نزد پاره ای از صوفیان عزلت و گوشه نشینی است و نزد پاره ای دیگر از آن طایفه غیر عزلت است پس خلوت از اغیار و گوشه گیری از نفس و آنچه بسوی خود می طلبد و آدمی را بغیر خدا مشغول می دارد باشد، لذا خلوت کثیرالوجود عزلت قلیل الوجود است. بنابر این عزلت مقامش بالاتر از خلوت است. دیگری گفته عزلت از اغیار باشد بنابراین خلوت بالاتر از عزلت است چنانکه مجمع السلوک گفته : در خلاصةالسلوک آمده خلوت ترک آمیزش با مردم است هرچند هم بین ایشان واقع شده باشد. حکیمی گفته : که خلوت انس به ذکر و اشتغال به فکر است . دانایی گفته : خلوت تنهایی از جمیع اذکار است جز از حق تعالی شانه ـ
(کشاف اصطلاحات الفنون)
پرهیز از مصاحبت با اغیار در اشعار محتشم کاشانی و امیر خسرو دهلوی نیز وجود دارد
نگارا صحبت از اغیار بگسل
.(گل خندان من از خار بگسل. (امیر خسرو دهلوی
اغیار را به صحبت جانان چه احتیاج
.(بی درد را به نعمت درمان چه احتیاج. (محتشم کاشانی
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
.(در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست. (سعدی

در برخی از نسخ به جای «اغیار»، «اضداد»، آمده است. اما صحبت اغیار با توجه به استفاده شاعران پیش از حافظ درست تر و رایج تر بنظر می رسد. اگر چه رابطه اضداد با دو کلمه دیو و فرشته نیز قابل تعمق است ـ
اما این همه چه ربطی به دیو و فرشته دارد. در این بیت دیو با اغیار بصورت ضربدری مرتبط است. فرشته همان یار و محرم و دیو اغیار و نامحرم است. همصحبتی با اغیار به همنشینی و مجالست با دیو تعبیر شده است. چنانچه همین مسئله را نظامی در بیتی چنین آورده است
از این دیو مردم که دام و ددند
(نهان شو که همصحبتان بدند. (نظامی
از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
.(در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست... (سعدی، دیوان اشعار، غزلیات
.با خواندن این ابیات سعدی دیو چو بیرون رود فرشته درآید به ذهن آدم خطور می کند
دیو جدای از معنی رایج خود، که در ذهن ماست، در لغتنامه ها و دائرة المعارف ها معانی دیگری نیز دارد که موضوع بحث ما نیست. دهخدا در ذیل کلمه دیو توضیح مفصلی آورده است که در حقیقت همین معنی نامحرم و غیر ایرانی از آن برداشت می شود. در این حال می توان چنین استنباط کرد که این توصیف می تواند تا حدود زیادی ما را در فهم دقیق تر این بیت حافظ کمک کند. بدین صورت همنشینی با بیگانه و بیرون رفتن دیو به عنوان موجودی غیر آریایی (بیگانه، اجنبی و نامحرم) با هم ارتباط پبدا می کنند. با این وصف یک بار دیگر به بیت سعدی نگاه می کنیم
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست  
همانطور که ملاحظه می شود در اینجا «اغیار» کلمه ای مقابل «دوست» آمده است

ـ «بعضی معتقدند که این دیوها ملتهای غیرآریایی بوده اند که کم کم مغلوب و مقهور نژاد ایرانی شدند. از اینکه بعضی از شاهان ایران پس از غلبه بر دیوها آنها را مأمور آموختن برخی از فنون به ایرانیان کرده اند میتوان احتمال داد که مقصود نژادهائی غیر از ایرانی بوده است که شاید در تمدن و صنعت بر ایرانیها مقدم بوده اند».ـ
دیو نشد تا برون فرشته نیامد
حافظ این نغز نکته گفت بدیوان
دل نتوان داشت جای قدس ملائک
.(تا بود از خبث آشیانه ٔ دیوان. (سید نصراﷲ تقوی
.اما غیر از این، دیو در اصطلاح فلسفی نفس جاهل بدکردار است
(رسائل رازی ص ١٧٧ از فرهنگ علوم عقلی سجادی)
و همچنین به معنای شهوت نیز آمده است. (ناظم الاطباء). خلاصه کلام اینکه حافظ می خواهد بگوید که برای مصاحبت با یار و معشوق، باید دل از حضور نامحرم، شهوت و خودخواهی پاک گردد، تا نور فرشته در آن دمیده شود ـ
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
.(دیو چو بیرون رود فرشته در آید. (حافظ
 
***
هرگونه برداشت و نقل قول از مطالب فوق، با ذکر منبع بلامانع است.