شرح بیتی از حافظ
محسن فارسانی
محسن فارسانی
***
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
(تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود. (حافظ
آنچه بیش از هر چیز در این بیت فکر ما را به خود مشغول می سازد، ظرافت بکارگیری و ارتباط تنگاتنگ کلمات است. از یک طرف انتخاب واژگان و از طرف دیگر معماری و طرز چیدن آنها آنقدر ماهرانه صورت گرفته که آدم را مبهوت می کند. هر کلمه ای مکمل کلمه بعد و یا قبل از خود است. کلمات بطور عمودی و افقی با یکدیگر ارتباط مستحکمی بر قرار می کنند. این ارتباط های دوگانه و گاه چندگانه هم در انتقال معنا و هم در ارتقاء سطح زیباشناسی شعر بسیار مؤثر بوده است. مثلاً میان حلقه با سایر کلمات از جمله در، قصه، گیسو، سلسله و مو ارتباط تنگاتنگی است و یا میان دوش، گیسو و شب و حتی شب با سلسله ارتباط هست. این پیوند کلمات تقریباً مثلاً مثل پیوندهای چند گانه در شیمی است. ارتباط حلقه با سلسله، حلقه با گیسو، قصه با سخن، دوش با شب، در با حلقه، دوش و شب با گیسو و حتی ارتباط سلسله با قصه و از سویی ارتباط حلقه، قصه و سلسله از لحاظ موسیقی درونی قابل توجه و تفکراست ـ
: این بیت از حافظ ما را به یاد بیت زیبایی از سعدی می اندازد
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
(تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود. (حافظ
آنچه بیش از هر چیز در این بیت فکر ما را به خود مشغول می سازد، ظرافت بکارگیری و ارتباط تنگاتنگ کلمات است. از یک طرف انتخاب واژگان و از طرف دیگر معماری و طرز چیدن آنها آنقدر ماهرانه صورت گرفته که آدم را مبهوت می کند. هر کلمه ای مکمل کلمه بعد و یا قبل از خود است. کلمات بطور عمودی و افقی با یکدیگر ارتباط مستحکمی بر قرار می کنند. این ارتباط های دوگانه و گاه چندگانه هم در انتقال معنا و هم در ارتقاء سطح زیباشناسی شعر بسیار مؤثر بوده است. مثلاً میان حلقه با سایر کلمات از جمله در، قصه، گیسو، سلسله و مو ارتباط تنگاتنگی است و یا میان دوش، گیسو و شب و حتی شب با سلسله ارتباط هست. این پیوند کلمات تقریباً مثلاً مثل پیوندهای چند گانه در شیمی است. ارتباط حلقه با سلسله، حلقه با گیسو، قصه با سخن، دوش با شب، در با حلقه، دوش و شب با گیسو و حتی ارتباط سلسله با قصه و از سویی ارتباط حلقه، قصه و سلسله از لحاظ موسیقی درونی قابل توجه و تفکراست ـ
: این بیت از حافظ ما را به یاد بیت زیبایی از سعدی می اندازد
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
.(هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست. (سعدی
: یا این بیت از مولانا
.(هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست. (سعدی
: یا این بیت از مولانا
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه، قصه ما بود دراز
ـ مولانا، کلیات شمس، چ فروزانفر، ، ج 8، ص 160ـ
در اینجا برای درک بهتر و عمیق تر این بیت به بررسی چند کلمه کلیدی آن می پردازیم
دوش
به معنی دیشب که بصورت دوشین یا دوشینه نیز در اشعار شاعران کهن بکار گرفته شده است. دوش معنای دیگری غیر از دیشب نیز دارد و آن شانه و کتف است که می تواند با موی متناسب باشد. این نکات ظریفی است که ما در این بیت می بینیم، اگر چه ممکن است برداشت ما، مقصود حافظ نباشد. سلمان ساوجی در بیتی به هر دو معنی دوش اشاره دارد
به معنی دیشب که بصورت دوشین یا دوشینه نیز در اشعار شاعران کهن بکار گرفته شده است. دوش معنای دیگری غیر از دیشب نیز دارد و آن شانه و کتف است که می تواند با موی متناسب باشد. این نکات ظریفی است که ما در این بیت می بینیم، اگر چه ممکن است برداشت ما، مقصود حافظ نباشد. سلمان ساوجی در بیتی به هر دو معنی دوش اشاره دارد
دوش بردوش فلک می زنم امروزکه دوش
.(مستم از کوی خرابات به دوش آوردند. (سلمان ساوجی
این واژه مقابل دی و دیروز است که با شب و گیسو ارتباط خوبی ایجاد کرده است. شاعران اغلب برای روایت حکایت یا قصه ای از دوش سخن به میان می آورند. حافظ دوش را در چندین غزل بکار برده است و در چند جا غزل را با همین کلمه آغاز نموده است
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
.(گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند. (حافظ
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
.(گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند. (حافظ
: و یا مثلاً این بیت
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
.(چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما. (حافظ
یاران طریقت که در حقیقت در میان حلقه بیت مورد نظر ما قرار دارند. یاران طریقتی که به قول سعدی در طلب وصل دوست هستند، آنجا که آورده است
.(چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما. (حافظ
یاران طریقت که در حقیقت در میان حلقه بیت مورد نظر ما قرار دارند. یاران طریقتی که به قول سعدی در طلب وصل دوست هستند، آنجا که آورده است
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
.(حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست. (سعدی
: حافظ در بیتی دیگر باز غزل خود را با دوش آغاز می کند و می سراید
دوش آگهی ز یار سفره کرده داد باد
.(من نیز دل بباد دهم هر چه باد باد. (حافظ
: یا این بیت
دوش آگهی ز یار سفره کرده داد باد
.(من نیز دل بباد دهم هر چه باد باد. (حافظ
: یا این بیت
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
.(کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد. (حافظ
.(کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد. (حافظ
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
.(تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود. (حافظ
.(تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود. (حافظ
.یا عنصری بیتی چنین دارد که از درازی شب حرف می زند
دیدی چه دراز بود دوشینه شبم
هان ای شب وصل همچنان باش که دوش
عنصری، دیوان، ص. ٣١٥، چ. دبیر سیاقی
طبیعی است هنگامی که شاعر، از دوش بهره می برد، حکایتی را طرح می کند. در بیت حافظ همین درازی شبی که در شعر عنصری هست، دیده می شود. البته گاه همین درازی شب با سیاهی و درازی گیسو و همان شعر (موی تازی) در هم آمیخته می شود و همین بر ارزش شعری بیت می افزاید تا دل شب، یعنی تا پاسی از شب. همان که ما امروز می گوییم ـ دیشب تا دیر وقت ـ
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
.(تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد. (سعدی
«چنانکه دی و دوش آزرم من داشتید تا آخر روز مرا مهلت دهید »
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
.(تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد. (سعدی
«چنانکه دی و دوش آزرم من داشتید تا آخر روز مرا مهلت دهید »
ـ فارسنامه ٔ ابن بلخی ص١۰١ ـ
در بیت زیر خاقانی نیز دوش، سلسله و جعد پر خم (کنایه از موی مجعد) را چنین آورده است
آویختی آفتاب را دوش
در بیت زیر خاقانی نیز دوش، سلسله و جعد پر خم (کنایه از موی مجعد) را چنین آورده است
آویختی آفتاب را دوش
.(ازسلسله های جعد پرخم. (خاقانی
حافظ اغلب سلسله را با گیسو یا زلف آورده است. اما سلسله در حقیقت به معنی زنجیر است و حلقه زنجیر در اشعار حافظ همان حلقه گیسوست که بسیار متناسب و اتفاقاً در این بیت با درازا همخوانی دارد ـ
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
.(فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای. (حافظ
: یا این بیت
: یا این بیت
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
.(گفت حافظ گله یی از دل شیدا می کرد. (حافظ
.(گفت حافظ گله یی از دل شیدا می کرد. (حافظ
سلسله
سلسله واژه عربی است و معادل فارسی آن زنجیر است. معروف است و به عربی سلسله گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) و سلسله مو کسی که گیسوهای وی مانند زنجیر حلقه حلقه باشد. (ناظم الاطباء)
سلسله به معنی زنجیر و هم به توالی و تداوم است که خاصیت زنجیر باشد. در آنندراج نیز ذیل سلسله چنین آمده است. بمجاز به
سلسله به معنی زنجیر و هم به توالی و تداوم است که خاصیت زنجیر باشد. در آنندراج نیز ذیل سلسله چنین آمده است. بمجاز به
معنی نسل و اولاد و قرابت. یا ترتیب و اسامی پیران طریقت تا به اسم یکی از ناموران اهل ارشاد رسد
یعنی در محفل ما سخن از تداوم راه و طریق تو به میان آمد. فرخی در بیتی چنین سروده است
من چو مظلومان از سلسله نوشروان
یعنی در محفل ما سخن از تداوم راه و طریق تو به میان آمد. فرخی در بیتی چنین سروده است
من چو مظلومان از سلسله نوشروان
.(اندر آویخته زآن سلسله زلف دراز. (فرخی
(از طرف دیگر سلسله زلف به معنی زلف تابداده. (ناظم الاطباء
(از طرف دیگر سلسله زلف به معنی زلف تابداده. (ناظم الاطباء
.(معشوقی که زلف و موهای پیچدار و حلقه حلقه داشته باشد. (آنندراج
.(یا کسی که گیسوهای وی مانند زنجیر حلقه حلقه باشد. (ناظم الاطباء
ای سلسله ٔ زلف تو یکسر جنبان
.(یا کسی که گیسوهای وی مانند زنجیر حلقه حلقه باشد. (ناظم الاطباء
ای سلسله ٔ زلف تو یکسر جنبان
.(دیوانه شدم سلسله کمتر جنبان. (خاقانی
اما با نگرشی عمیق تر بر بیت حافظ در می یابیم که یک رابطه بسیار محکم بین قصه و سلسله وجود دارد. در اینجا قصه به معنی حدیت است و رویهم رفته به معنی «حدیث مسلسل» می باشد ـ
اما با نگرشی عمیق تر بر بیت حافظ در می یابیم که یک رابطه بسیار محکم بین قصه و سلسله وجود دارد. در اینجا قصه به معنی حدیت است و رویهم رفته به معنی «حدیث مسلسل» می باشد ـ
اما حدیث مسلسل چیست؟ این اصطلاحی در حدیث است و عبارت است از حدیثی که رجال اسناد او به وقت روایت آن متتابع باشند. (نفایس الفنون). در اصطلاح درایه ، حدیثی است که هر یک از رجال روات آن تا آخر سند ذکر شده و همه شان در حین روایت به یک صفت یا یک حالت باشند، مثل اینکه همه ٔ روات در موقع روایت به مادون خود حمد گفته یا صلوات یا بسم اﷲ یا استعاذه گفته و یا متطهراً و یا مستقیلاً روایت کرده و نظایر اینها. ـ دهخدا ـ
حلقه
اما حلقه به معنی جمع، انجمن و محفل است. یا مردمی که گرد هم دایره وار اجتماع کنند ـ اقرب الموارد ـ
: خود خافظ در بیتی دیگر «حلقه عشاق» را آورده است
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
اما حلقه به معنی جمع، انجمن و محفل است. یا مردمی که گرد هم دایره وار اجتماع کنند ـ اقرب الموارد ـ
: خود خافظ در بیتی دیگر «حلقه عشاق» را آورده است
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
.(بحث سرّ عشق و ذکر حلقه ٔ عشاق بود. (حافظ
: یا این بیت
هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق
.(بَرو نمرده به فتوای من نماز کنيد. (حافظ
...یعنی هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
: یا سعدی از حلقه عارفان سخن می راند
: یا این بیت
هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق
.(بَرو نمرده به فتوای من نماز کنيد. (حافظ
...یعنی هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
: یا سعدی از حلقه عارفان سخن می راند
بنشین که هزار فتنه برخاست
.(از حلقه عارفان مدهوش.(سعدی
در حلقه ما ز راه افسوس
در حلقه ما ز راه افسوس
.(گه رقص کند گهی زمین بوس. (نظامی، لیلی و مجنون
ترکیب «حلقه گیسو» را شاعران دیگری بکار برده اند. مانند صائب :خون دل گشته به آن حلقه گیسو بگذار و خاقانی آنجا که می سراید: تا چنگ زدم در خم آن حلقه گیسو و بعدا توسط شاعران دیگر بکار گرفته شد
گیسو
گیسو موی درازی که از دو جانب سر کشیده باشد و این غیر از زلف است. ـ آنندراج ـ گیس یا گیسو به معنی موی بلند سر است. «قصه گیسو» و «تا دل شب» اشاره به تسلسل و درازی زمان دارد. دراز صفتی است هم برای گیسو، هم برای شب و هم برای قصه. یعنی قصه گیسوی تو تا دل شب به درازا کشید. واژه گیسو از یک طرف و واژه های حلقه و سلسله از طرف دیگر به ما این امکان را می دهد تا بتوانیم از این راه به «اهل طریقت» برسیم. چنانچه گیسو را کنایه از علوی بودن نیز می دانند. مثلاً در این بیت ـ
گیسو موی درازی که از دو جانب سر کشیده باشد و این غیر از زلف است. ـ آنندراج ـ گیس یا گیسو به معنی موی بلند سر است. «قصه گیسو» و «تا دل شب» اشاره به تسلسل و درازی زمان دارد. دراز صفتی است هم برای گیسو، هم برای شب و هم برای قصه. یعنی قصه گیسوی تو تا دل شب به درازا کشید. واژه گیسو از یک طرف و واژه های حلقه و سلسله از طرف دیگر به ما این امکان را می دهد تا بتوانیم از این راه به «اهل طریقت» برسیم. چنانچه گیسو را کنایه از علوی بودن نیز می دانند. مثلاً در این بیت ـ
گر کند با تو کسی دعوی به صاحب گیسوی
.(گیسو از شرمت فرو ریزد پدید آید کلی .(سوزنی
یا سعدی در گلستان آورده است : ـ شیادی گیسوان بافت که من علویم ـ
یا سعدی در گلستان آورده است : ـ شیادی گیسوان بافت که من علویم ـ
زلف اصطلاح و نشانه ای از صوفیگری است.«نزد صوفیه عینیت و هویت را گویند که کسی را بدان راه نیست و گاه بر شیطان اطلاق شود و گاهی بمعنی قرب آید. و در کشف اللغات می گوید: زلف عبارت از ظلمت کفر است یا اشکال شریعت و مشکلات طریقت و معضلات حقیقت است و قیل از قبه ٔ عرش تا تحت ثری ، هر کثرتی که در وجود است و هر حجابی که مقصور گردد، آن را زلف گویند». (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 صص 1557 – 1558). حتی حلقه نیز نشستن صوفیان در محفل برای ذکر و سماع است
گیسو در نرد صوفیه طریق طلب را گویند به عالم هویت که حبل المتین عبارت از آن است. ـ دکنر معین
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
(تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود. (حافظ
***
هرگونه برداشت و نقل قول از مطالب فوق، با ذکر منبع بلامانع است.