30 mars 2009

شرح بیتی از حافظ ٢

شرح بیتی از حافظ
محسن فارسانی
***
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
.(تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست. (حافظ

لازم است در آغاز مطلب به مفهوم چند واژه کلیدی که در این بیت به کار رفته اشاره ای بنمایم
فتان، با تشدید «ت»، به معنی سخت فتنه جو، آشوبگر و دلفریب است که به زیبایی مردم را مفتون سازد ـ
نرگس کنایه از چشم و «نرگس فتان» کنایه از چشم دلفریب معشوق است. خود حافظ در بیتی دیگر نرگس فتان را به همین معنی آورده است ـ
پارسايی و سلامت هوسم بود ولی
.(شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس. (حافظ
: و یا سعدی در بیتی آورده است
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقی است
.(حدیث دلبر فتان و عاشق مفتون. (سعدی
«بی چیزی نیست» در اینجا به معنی «بدون دلیل نیست»، «بی سبب نیست»
: مثال از ـ قصص الانبیاء ـ
ـ آن خروس سفید چون آن مار را دید بانگ کرد بی عادت خویش مادر بچه آگاه شد گفت این بی وقت بانگ کرد بی چیز نباشد ـ . قصص الانبیاء، 36

با توجه به تمامی ابیات این غزل، برای هر علتی، معلولی است و هیچ امری بی دلیل به وقوع نمی پیوندد. حافظ برای تمامی اتفاقات جاری در ابیات غزل خود، تنها یک دلیل اصلی را می شناسد. دلیلی که تنها در بیت آخر از آن یاد می کند. حافظ با استادی هر چه تمامتر به بیان درد و غم محنت و اندوه فراق می پردازد و از پریشانی و گریبان چاکی و ناله و فغان و دیده گریان سخن می گوید. اما این مسائل و مصائب همه یک دلیل واحد دارد. این دلیل در بیت آخر به زیبایی آمده است که چیزی غیر از «درد عشق» نیست ـ
درد عشق ار چه دل از خلق نهان می دارد
حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست

گویی در پنج بیت حافظ در پرده ای از ابهام، با حالتی پرسشگرانه به طرح مسئله ای مهم می پردازد و می کوشد تا دلیل روشن فتنه گری ها، پریشانی ها و بی سرو سامانی ها را بیابد و در بیت آخر به عنوان نتیجه و جواب همه پرسشهای مطرح شده به درد عشق می رسد ـ
: همان درد عشقی که در غزلی دیگر به آن اشاره می کند
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس

با بررسی و کنکاش در شعر شاعران کهن به وضوح در می یابیم که شاعران کهن گاه کلمات خواب و تاب را در یک بیت به کار گرفته اند که البته در بیت حافظ این دو واژه بصورت متقارن آمده و همین امر بر ایجاد موسیقی و قافیه درونی شعر کمک کرده است. فرخی چنین آورده است
چشم تو پر خواب و سحر، روی تو پرسیم و گل
.(جعد تو پر چین و پیچ ، زلف تو پر بند و تاب .(فرخی
: یا خاقانی چنین سروده است
یارب اندر چشم خونریزش چه خوابست آنهمه
.(در سر زلف دلاویزش چه تابست آنهمه .(خاقانی
: مثال از نظامی
ز جعد بنفشه برانگیز تاب
.(سر نرگس مست برکش ز خواب (نظامی

خواب در نرگس فتان، در حقیقت به معنی همان نرگس خمار است و دلیل این خواب آلودگی و خماری چیزی جز درد عشق نیست. بیت زیر از فرخی در این باره به ما کمک می کند
خوی گرفته لاله ٔ سیرابش از تف نبیذ
.(خیره گشته نرگس موزونش از خواب و خمار. (فرخی
از طرف دیگر «تاب آن زلف پریشان» نیز دلیلی دارد و آن «درد عشق» است که در بیت آخر غزل به زیبایی آمده و نقاب از چهره تمامی ابهامات برداشته است
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست